دختر تنها
سکوت در شبهای تنهای.....و دل تنگی در دیاره غربت.....خدایا گناهم چیست؟؟؟
چقدر دلتنگم برای یک لحظه دیدنت یا تجسم لبخندت می دانی دوری رنگ عشق را زیادم برده خاطره خنده هایت کم رنگ شده کاش می دانستی که یک لحظه بودنت به چه می ارزد به ماندن در این شهر به خوشبخت شدن خوشبخت ماندن به عشق به تمام این دنیا که بی تو شکنجه گاهی بیش نیست می دانی این روزها با پلکان اشک به تو نزدیک می شوم بغضهایم بی انتهاست به بزرگی وجود اسمانیت! دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |